دیگر نمی نویسمت
هر کس به چشم هایم نگاه کند
تو را خواهد خواند
از این شانس خوشگل منم آبم و آب هم از لحاظ کنترل کردن سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro ظعیف ترین عنصرِ،و همیشه برای استفاده از قدرتم باید قمقمم همراهم باشه،چون آتش افزار خودش میتونه آتش ایجاد کنه،خاک افزارم که زمین همش از خاک تولید شده؛باد افزارم که دیگه چی بگم. دیدم داره هی به کارش ادامه میده من برای این که اعصابش و به هم بریزم؛شروع کردم به خوندن آهنگ های مجید خراتا!!! سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro تیغ و بردار دستام و خط خطی کن تلافیِ،عمری من زدم به قلب تو نگفتی کافیـ....اوخخخخخ! از همون جایی که نشسته بود بطری که توش تا نصفه آب داشته بود و به سمتم پرت کرد؛ منم چون پشتم بهش بود نفهمیدم. سپهر:حقته،بی شعور. ــ ببین بهت دوتا پیشنهاد میدم یکی رو انتخاب کن ،یا آدامست رو دور میندازی یا میشینم هی آلبوم های مجید خراتا رو برات با چهچه می خونم. سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro آیناز در حالی که هر،هر میخندید گفت:این که انتخاب نیست اجبار،ازدواج اجباری و طلاق اجباری شنیده بودیم، ولی پیشنهاد اجباری نه.!!!!!! سپهر:چرا انتخابِ،ولی انتخاب آقای هابسن؛و خوب نیلو خانوم که این طور،باشه ولی منم بهت یه حق انتخاب هابسنی بهت میدم زاخار.یا خوندن آوازهای مزخرفت وتموم میکنی یا... ــ یا چی؟؟؟ها؟ها؟بگو ببینم چی چی می خوای بـ.... سپهر:اگه یه دقییه اون صدای نکرت رو ببندی میفهمی چی می خوام بگم.(یعد از مکث کوتاهی)یا استاد و میندازم به جونت. سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro در آن واحد به معنای واقعی خفه شدم.با غیظ نگاهش کردم؛چون عزیز دوردونه ی استاد بود استادم به حرفش گوش میداد.چه درست باشه چه زر زده باشه.! ــ خیلی خبیثی. قابلت و نداره زاخار. بعدشم بهم چشمک زد.زیر لب گفتم:زاخار و مرگ.زاخار و درد بی درمون. سپهر:شنیدم چی گفتی،نیلوفر. ــ جــــهنم،خوب که چی مثلا خواستی پز گوشات و بدی؟ سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro از حالتی که بهم دست داده بود سپهر و آینازمنفجر شدن از خنده. با حرص گفتم: ــ میشه بگین دقیقا به چی میخندین؟ آیناز: به تو.وای نیلو خیلی با حال حرص میخوری. ــ خفه شو.آیناز. رفتم جلوش و با لگد زدم رو ساق پاش ولی ککشم نگذید.همینه دیگه. وقتی از بدو تولد دفاع
دوستی راکه چشم انتخاب کند ممکن است محبوب دل نشود
ولی آنراکه دل انتخاب کند بیگمان نورچشم خواهد شد
شخصی کار کنی همین میشه. باخره لباسام و با صدای آزار دهنده ی آدامس سپهرو خنده های آیناز پوشیدم؛رفتم سمت در و به اون دو تا گفتم: ــ پاشین دیگه نفله ها. اونا هم پاشدن رفتیم بیرون.تا درو باز کردم با پت و مت (امیریا) و یه آقای دیگه رو به رو شدم.مرده یه جوری بود. قیافش آشنا می زد. اِه! این که هامونه!اینجا چه گهی می خوره ؟ نیلو مودب باش!نـــــــه ...این هامون نیست ! پس چرا شبیهشِ؟به قیافش می خورد آدم بد اخلاقی یا یه جورایی تخس باشه. ولی لامصب سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro بد هیکلش رو فرم بود.از هامونم خفن تر!.ننت به قربونت بره ،نمیشد از هیکلش چشم برداشت... نیلوخفه شو.اَاَاَه،مگه دروغ میگم.اَه، اَه، اَه، دختره ی پسرندیده !،محکم باش هر کی ندونه فکر میکنه از پشت کوه اومدی.مگه نیومدم؟!!!وااااای خدا شفام بده توی این هاگیر و واگیر من با وجدانم سر جنگ وا دادم.با سقلمه ای که آیناز اُلاغ بهم زد،(که دستش درد نکنه !!!) به خودم اومدم و با گیجی نگاهش کردم که به پدرام اشاره کرد منم به جلوم که اون ایستاده بود نگاه کردم.اوه،اوه، فکرکنم سئوال کرده برای این که خیط نشم ذهنش و خوندم. «سلام خانوممهراد! به سلامتی مرخص شدین؟» هوس کردم چارتا دری وری بارش کنم ولی دیدم هامون شماره دو داشت نگام می کرد. سلام،بله دیگه، ببخشید توی این چند روز به زحمت افتادین. بد بخت کپ کرد.از دوباره زهنش و خوندم"اااااااااا،نه بابا بلد بوده درست حرف بزنه و رو نمی کردِ"خندم گرفته بود خفن،فکر کرده من در حضور پیت عزیز (چون با دیدنش یاد براد پیت میوفتم بهش میگم پیت؛ سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro تازه به پت،مت هم میاد) بازم گندِ دماغی میحرفم. البته حقم داشت با این اخلاق گندِ دماغیم. پت:خواهش میکنم زحمتی نبود،راستی ماشین و براتون آوردم و اگه میخواین من میرسونمتون. بعد از این حرفش دستشو آورد جلو وسوئیچ ماشینم و به سمتم گرفت منم ازش گرفتم و گفتم: ــ نه ممنون دوستان هستن میرسونم. لطف کردین ماشین وآوردین. پت:خواهش میکنم. توهمین حین مت زیر گوشش زمزمه مانند گفت:برای همین گفتم ماشین منو بیاریم وگرن الان باید با تاکسی میگرفتیم پدرام خان. پدرام بهش یه چشم غره ی تـــوپ رفت که اونم خفه خون گرفت.البته باید بگم که خیلی آروم گفت ولی من مطمئنم هر سه تامون فهمیدیم. پت:خوب با اجازه(بعد روبه اونا بازم آروم گفت):آرش،بهراد بریم. بــــــــــــه بـــــــــــــه،چه اسمی هم داره....آرش.... با شنگول و منگول(سپهر و آیناز.آخی بد بختا من روزی صدتا اسم به اینا میدم)سوار شدیم. .چون دلم برای رانندگی تنگ شده بود تا نشستیم رو به سپهر که سوئیچو ازم قاپیده بود گفتم: ــ من خودم میرونم.رد کن بیاد سوئیچ وسپهر. سپهر در حالی که می خواست سوئیچ و توی جاش بکنه گفت: سپهر:زر اضافی موقوف. ــ خودت زر میزنی نه من.ســپــهر خودم میخوام برونم. سپهر:خوب مرض داری میری اون سمت میشینی بعد میگی(اَدم و درآورد و ادامه داد) من میخوام برونم،من میخوام برونم.. سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro حالا هم نمیخواد گریه کنی بیا(درحالی که بازم اَدام و در میاورد)برون. بعدش پیاده شد دستم بهش نرسید.منم ازتوخود ماشین جام وعوض کردم وسمت راننده نشستم.سپهر هم سمت دیگه نشست منم راه افتادم و با سرعت زیادی روندم. ــ اورانگوتان،ادای عمت رو درار نه من و. ــ تا تو باشی براچی عمم زاخار؟؟؟تازه تو خنده دارتری البته نه به خنده داری آیناز. آیناز هیچی نگفت،خیلی عجیب بود آیناز جواب سپهر رو نداد.سپهر به عقب برگشت منم از تو آیینه به آیناز نگاه کردم که دیدم به جلو زل زده. سپهر: آیــناز...آیــــــناااااز... آآآآآیـــــنـــــازززز. کدوم گوری سیر میکنی؟ این دفعه آینازبه خودش اومد و بدون توجه به سپهر روبه من گفت: آینا: نیلو مشکوک میزنی چرا دنبال ماشین امیری میری؟هان؟هـــان؟هــــــان ؟ به جلوم با دقت نگاه کردم راست میگفت.واااا،من دنبال اینام؟نـــه اصلا. از توی آیینه نیم نگاهی بهش انداختم و گفتم:همینه دیگه.وقتی همش با قدرت طی الارض تون یهو تو خونه ی من سبز میشین آدرس دقیقشو نمی دونین. من دارم میرم خونه ی خودم. سپهر هم که همیشه دنبال یه سوژه واسه اذیت کردنِ سریع و پشت سر هم گفت: خاااااک بر سرم نیلو از دس رفتی....چرا؟....آخه نیلو این چی داره که دنبالش راه افتادی؟....قیافه نداره....پول؛ که تو خیلی از این سرتری....موقعیت، اون به گرد پات نمیرسه با این بابایی که تو داری...خاک تو سرم...خاک تو سرت....خاک تو سرش. دیگه داشتم عصبی میشم....بابا تغصیر من چیه من که دارم راه خونه ی خودم و میرم.....از بس هم زیاد خونه ی خودم نمیرم همسایه هام و نمیشناسم که بخوام تشخیص بدم کدوم یکیشون همسایه ی منه. ــ ااااااااه!! ببند اون دهنتو سپهر... آخه این انگل جامعه چی داره؟ها؟ و تو هم خوب من و میشناسی پس دیگه به این چرندیاتت ادامه نده. در آن واحد سپهر خفه شد و دیگه هم صدای خنده های آیناز نیومد سیر خرد کن دستی گارلیک پرو Garlic Pro
آینده را قاب میکنم
بر دیوار زمان می کوبم
چشم بر هم می زنم
عجب قاب کهنه ای