یا ابا عبدالله چه دلنشین و غریبی

یا دانشمند باش و یا دانشجو و مبادا که بازیگوش و لذت جو باشی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

راه سرد

یکشنبه 93 آبان 11 , ساعت 2:56 صبح

یا ابا عبدالله در محرمت
"حر" کن مرا
که جان "من" از شرم پر شده...
"من" را که راه نیست به جمع "حبیب"ها ..
..............................................................................
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین(ع)

ببخش صاحب محرم, که از کربلا فقط آب ننوشیدنت را یادمان ماند,

ظهر عاشورا مشغول پخش شربت بین مردم شدیم, یادمان نبود تو اون لحظه با لب تشنه داشتی #نماز میخواندی.

اول #نماز حسینی , بعد عزای حسینی

اول #شعور حسینی بعد شور حسینی

حسین را منتظرانش کشتند. مهدی جان تو بیا ما نیز قول میدهیم مانند اهل کوفه نباشیم

پادشاهی از وزیر خود خشمگین شد صابون کوسه به همین دلیل او را به زندان انداخت.دماسنج عشق مدتی بعد وضع اقتصاد کشور رو به وخامت گذاشت. بنابراین مردم از پادشاه خود ناراضی شدند و پادشاه هرکاری برای جلب رضایت آنها نمود،موفق نمی شد.لذا دستور داد وزیر را از زندان بیاورند.هنگامی که وزیر در محضر او حاضر شد گفت:مدتی است که مردم از من روی گردان شده اند،اگر توانستی رضایت آنها را جلب کنی من نیز از گناه تو می گذرم.وزیر گفت:... من دستور شما را اجرا خواهم کرد،فقط از شما می خواهم تعدادی سرباز به من بدهید.شاه گفت:نبینم که از راه اعمال خشونت بر مردم وارد شوی.سرباز برای چه می خواهی؟ وزیر گفت:من هرگز هدف سرکوب کردن ندارم.شاه با شنیدن این حرف تعدادی سرباز به وزیرش داد صابون کوسه شب هنگام وزیر به هر کدام از سربازان لباس مبدل دزدان را پوشاند و به هر کدام دستور داد که به تمام خانه ها بروند و از هر خانه چیزی بدزدند به طوری که آن چیز نه زیاد بی ارزش باشدپشتی طبی باراد و نه زیاد با ارزش تا به مردم ضرر چندانی وارد نشود و هم چنین کاغذی به آنها داد و گفت در هر مکانی که دزدی می کنید این کاغذ را قرار دهید.روی قالب جادویی میوه پاپ چف کاغذ چنین نوشته شده بود:هدف ما تصاحب قصر امپراطوری و حکومت بر مردم است.سربازان نیز مطابق دستور وزیر عمل کردند.مردم نیز با خواندن آن کاغذ دور هم جمع شدند. نفر اول گفت: درست است که در زمان حکومت پادشاه وقت با وخامت اقتصادی روبه رو شدیم،اما هرگز پادشاه به دزدی اموال ما اقدام نمی کند..این دزدان اکنون که قدرتی ندارند توانسته اند اموال ما را بدزدند،وای به روزی که به حاکمیت دست یابند.نفر دوم نیز گفت:درست است،قدر این شاه را باید دانست و از او حمایت نمود پشتی طبی باراد تا از شر این دزدان مصون بمانیم.و همه حرف های یکدیگر را تایید کردند فلاسک فندکی ماشین و بنابراین تصمیم گرفتند از شاه حمایت کنند.

بچه ها میگن امام حسین وقتی آخرین نفس هاشو میکشیده (و خیلی هم تشنه بوده)فرموده آیا کسی هست که مرا یاری کند؟؟ولی هیچکس براش نمونده بود....
حالا بیایم سعی کنیم که هیچوقت امام زمانمون این جمله رو نگه.همیشه جوری باشیم که بدون گفتن امام زمان داوطلب باشیم واسه دادن حونمون واسه اماممون..........
لایک=آره بیایم سعیمون رو بکنیم
لایک=فدای لبای تشنه ی حسین

با دل چه کرده این غم تو شاه سر جدا
دیدم کری به روضه ی تو گریه می کند!

یا ابا عبدالله چه دلنشین و غریبی